شعر شهادت اميرالمومنين (ع)

یا حیدر کرار

یا حیدر کرار

یک جهان داغ غریبی به دلم ریخته است
قامت حیدر کرار بهم ریخته است
داغ یک عمر غریبی قد او تا کرده
ضربه ی تیغ دگر کار خودش را کرده

ای که سی سال غم و خاطره مهمانت بود
استخوان در گلو و خار به چشمانت بود
ناله ات را به جز از چاه نفهمید کسی
جز مغیره به تو یک لحظه نخندید کسی
گرچه صبر من و صبر حسنت بسیار است
خنده ی قاتل تو داغ تر از مسمار است

پسرانت همه دور و بر تو مدهوشند
چشم بر چشم تو دارند و سراپا گوشند
خوب در گوش حسینت دم و نجوا داری
صحبت از کرببلا و غم فردا داری

پسرم داغ عطش کرببلا می بینی
داغ هفتاد و دو سردار خدا می بینی
در دل معرکه ی سرخ تن اکبر را
اربأ اربا وسط دشت رها می بینی
تیر بی شرم سه شعبه،گلوی ناز علی
خنده ی حرمله در اوج بلا می بینی
کمرت می شکند از غم عباس،حسین
دست و مشک و علمش را که جدا می بینی
اخرین لحظه تو مجروح درون گودال
نیزه و سنگ و سنان چوب و عصا می بینی
ناگهان سینه ی بی تاب که سنگین گردید
شمر با خنجر کُندش…همه را می بینی

حسن کردی

نمایش بیشتر

اشعار مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

برای امنیت، از سرویس reCAPTCHA Google حریم خصوصی و شرایط استفاده استفاده کنید.

دکمه بازگشت به بالا