شعر ولادت امام زمان (عج)

جمعه ظهور

کاش همین جمعه ظهورِ تو بود
در همه جا جشن و سرورِ تو بود

کاش همه مسجد و محرابِ ما
آینه پردازِ حضورِ تو بود

از حرمِ فاطمه تا جمکران
بزمِ گل افشانیِ نورِ تو بود

کاش که بر روی لبِ عاشقان
زمزمه ی شعر و شعورِ تو بود

کاش سری واردِ قم می شدی
واردِ بستانِ نهم می شدی

پرتوِ این شهر همه ایزدی
یک سری بر عمّه ی خود میزدی

عمه ی تو دستِ شفاعت بوَد
صاحبِ ابوابِ کرامت بوَد

حضرتِ معصومه عزیزِ خدا
دخترِ والای امامت بوَد

صحنِ ولایت تو را منتظر
سینه ی او تشنه ی دریای مهر

پس تو کجایی پسر فاطمه؟
زرد شده چهره ی عالم همه

خاکِ رَهت سرمه ی چشمانِ ما
عشقِ تو سرلوحه ی ایمانِ ما

ما همه تن چشم به راهِ توییم
مست ز یک ذرّه نگاهِ توییم

عالم ما منتظرِ روی توست
جانِ جهان عاشقِ ابروی توست

کی شود این فاصله ها کم شود
نورِ تو در دیده مجسّم شود!

هستی محرابی

نمایش بیشتر

اشعار مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

برای امنیت، از سرویس reCAPTCHA Google حریم خصوصی و شرایط استفاده استفاده کنید.

دکمه بازگشت به بالا