اشعار ویژه (پیشنهادی)شعر مدح و مناجاتشعر مدح و مناجات امام زمان (عج)شعر ولادت امام زمان (عج)شعر ولادت اهل بيت (ع)

شعر ولادت بقیة الله عج

از خدا خواستم فقط این را
که بـمانم همـیشه پای شـما

بدُو پستم قبول اما هست
دل دیـوانه مـبتلای شما

گره یِ کور کار ما را باز…
کرده دست گره گشای شما

غم و دردت به جان خریدارم
جـان ناقـابـلم فدای شما

یوسف فاطمه گل نرگس
مرغ دل جـَلد سامرای شما

نوش جان می کند دو گوش عرش
آیه را با تـُن صـدای شما

ای امیدِ دلم بخوان «وَ نـُرید… »
آمدی قـلب عدل و داد تپید

آمدی آسمان غـزلخوان شد
مدح تو شعر لـَعل باران شد

قطره قطره چکیدی و صحرا…
با قـدم های تو گلستان شد

عـِلم پیغـمبرانه آوردی
کاخ جهل زمانه ویران شد

ذوالفقاریست تیغ ابرویت
خطبه خواندی علی نمایان شد

شب میلاد… مادری دلـشاد
ندبه خوان وصال مهمان شد

پهن شد سـفره یِ کریمی‌ات
حاتم آمد گدای این خوان شد

شب شب عشق شاه کرب و بلاست
وِرد لـبها زیارت عاشـوراست

هر سلامی علیکـُمی دارد
عاقبت بـَذر… گندمی دارد

طاق نصرت برای جشن زدیم
جشن و شادی تبسـّمی دارد

هر سرودی برای خود سوری
هر کلامی تکـَلـُّمی دارد

زیر باران قدم زدی حتماً!!!
قطره هایش ترنـُّمی دارد

اهل میخانه خوب می دانند
ساقی‌اش باده و خـُمی دارد

ساغر و جام ما پـُر از نور است
مثـل دریا تلاطـُمی دارد

چه نیازی به خم ُّو انگور است
باده یِ ما لبالـب از نور است

باید از ما و من عبـور کنیم
جام این سینه غرق نور کنیم

سر سجـّاده های راز و نیاز
حال سینای طور جور کنیم

وقت تسبیح مادر است بیا…
ذکر گفته… عذاب دور کنیم

در ظهـور نگار شکی نیست
شرطش این است ما ظهور کنیم

باید از اصـل خـود نیفتیم و…
روزها را کـمی مـُرور کنیم

وقـت ویـرایش آمده باید
قلب را لایق حـضور کنیم

این حساب و کتاب کار ماست
 که حجابِ ظهور این آقاست

با شما نیستم مخـاطب ها
 خود من… تهمت و دروغ و ریا

ظاهرم عضوی از سپاه نور
باطنم شیطنت… گناه و خطا

چشم هایم که هـَرزه می بیند
گـوش ها و زبان و غیبت ها

جای قرآن و ذکر و راز و نیاز
ناسزا… اِفترا… دَغـَل… دعوا

دسـت های پدر نبـوسیدم
  نشـدم من برای مـادر عصا

حال همسایه را نپرسیدم
 کودکی نان نخورده بود امـّا…

من که می گویم از مسلمانی
 نرسـاندم به دست او نانی

بگذریم از قـُصور من برگرد
گل دردانه یِ حسن… برگرد

عمر عاشق به قدر صبر تو
نیست تا نمُرده‌سْت سینه زن… برگرد

حقِّ من نیست دیدن تو ولی…
حقِّ ارباب بی‌کـفن… برگرد

جانم از غـصه بر لبم آمد  
 مـَرهم زخم روح و تن… برگرد

می زنـد ناله از فراق تو  
سامرا… سوریه… یمن… برگرد

آه مظلوم را نمی شنوی!!!
تـَه گودال… پیرهن… برگرد

پیر ما گفته نیمه یِ خرداد
می کشم انتظار را فریاد

 حسین ایمانی

نمایش بیشتر

اشعار مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

برای امنیت، از سرویس reCAPTCHA Google حریم خصوصی و شرایط استفاده استفاده کنید.

دکمه بازگشت به بالا