شعر شهادت امام صادق (ع)

هیزمِ نمرودها

هیزمِ نمرودها

میان هیزمِ نمرودها «خورشیدْسوزان» بود
خلیل‌الله، بین شعله؛ آتش در گلستان بود

زمین از گریه‌ی نوح‌الائمه غرقِ دریا شد
هوای کشتیِ سُکّانِ دین درگیرِ طوفان بود

مسلمان‌ظاهران رفتند، جنگِ آیه‌ی تطهیر
نبردی که در آن سوزاندنِ آیاتِ قرآن بود

دوباره هتکِ حرمت کرد، از آل رسول‌الله
که گفته از جسارت‌های قبل آتش پشیمان بود ؟!

هوای آسمان وحی، خیس از ابرِ دودآلود
میان خانه‌ی فرزندِ کوثر روضه‌باران بود

گلابِ باغِ گل را در اجاقی داغ، جوشاندند
گلابی که شمیمِ اشک‌های یاس و ریحان بود

در و دیوار و دود و آتش و ترسِ زن و فرزند …
به قابِ مقتلِ تصویریِ مادر نمایان بود

به هر سو می‌دوید انگار، مادر بود در شعله
فضای صحنِ مقتل‌خانه‌اش آیینه‌بندان بود

هوای ناجوانمردانه داغ و تشنگی‌هایش
دلش را برد، آنجا که غریبی سخت عطشان بود

گریزِ روضه شد عمامه‌ای که شعله‌ور می‌شد
به یاد معجری که نیم‌سوز از خیمه‌سوزان بود

رضا قاسمی

نمایش بیشتر

اشعار مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

برای امنیت، از سرویس reCAPTCHA Google حریم خصوصی و شرایط استفاده استفاده کنید.

دکمه بازگشت به بالا