شعر شهادت حضرت رقيه (س)

پدرم آمد؟

پدرم آمد؟

همه لب تشنه و آبی به حرم آمد؟ نه
قمرم رفت بیارد قمرم آمد؟ نه

رفت با مشک که آبی برساند به حرم
ساقی از همه لب تشنه ترم آمد؟ نه

چند شب میگذرد نیست عمو…ای بابا
تو بگو خواب به چشمان ترم آمد؟ نه

در غریبی ز تمام تنم آتش می ریخت
مرحمی بر جگر شعله ورم آمد؟ نه

سنگ میخورد سرم خار به پایم اما
هرچه فریاد نمودم پدرم آمد؟ نه

ماه و خورشید و ستاره همه بر نی بودند
سنگ بسیار ولیکن سحرم آمد؟ نه

دیده کم سو شده از شدت سیلی اما
غیر خونِ جگرم از بصرم آمد؟ نه

داریوش جعفری

نمایش بیشتر

اشعار مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

برای امنیت، از سرویس reCAPTCHA Google حریم خصوصی و شرایط استفاده استفاده کنید.

دکمه بازگشت به بالا