شعر شهادت اهل بيت (ع)شعر شهادت حضرت زهرا (س)شعر شهادت حضرت محسن (ع)

کمر شیعه شکست

هیزم رسید و آتشی از در بلند شد
ای وایِ من که ناله‌ی مادر بلند شد

مامور شد به صبر علی , از سکوت او
سو استفاده کرد ستمگر بلند شد

با جمعی از ارازل و اوباش ریخت و
پایش برایِ کُشتنِ مادر بلند شد

در را شکست او , کمرِ شیعه را شکست
طوری که وای وایِ پیمبر بلند شد

طوری زدند خاطرشان جمع جمع شد
طوری زدند ناله‌ی حیدر بلند شد

با این همه همینکه علی بین کوچه رفت
دیوار را گرفت از آن در بلند شد

دستش رسید دامن مولا ولی شکست
از بس قلاف تیغ مکرر بلند شد

زینب شنید گریه‌ی در آه میخ را
زینب گریست دادِ برادر بلند شد

کُنج خرابه هم چقدر یاد مادر است
وقتی دوباره گریه‌ی دختر بلند شد
* * *
این راه فاطمه است که سر بر ولی دهیم
 اینگونه بود شیعه اگر سر بلند شد
حسن لطفی

نمایش بیشتر

اشعار مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

برای امنیت، از سرویس reCAPTCHA Google حریم خصوصی و شرایط استفاده استفاده کنید.

دکمه بازگشت به بالا