شعر گودال قتلگاه

یا الله

یا الله

فکر کن ظهر شود روز به آخر برسد
لحظه ها بگذرد و ساعت خنجر برسد

لحظه ی آخر گودال به کندی برود
خنجر شمر سراسیمه به حنجر برسد

فکر کن بین اجانب به چه وضعی به چه حال؟
زینب از تل به تماشای برادر برسد

هرچه بوده است به غارت برود ، در گودال
بوسه ای از رگ خشکیده به خواهر برسد

ازدحام است و در این معرکه زینب مانده
به برادر برسد یا که به معجر برسد

قد خم دارد از این غم چه کسی می دانست؟
ارث مادر وسط دشت به دختر برسد

 محسن ناصحی

نمایش بیشتر

اشعار مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

برای امنیت، از سرویس reCAPTCHA Google حریم خصوصی و شرایط استفاده استفاده کنید.

دکمه بازگشت به بالا