شعر وفات حضرت خديجه (س)

یا خدیجه الکبری

مرغ دلم جلد آسمان خدیجه است
دست دخیلم بر آستان خدیجه است

لطف رسول خداست شامل حالش
هرکه از اقوام و دوستان خدیجه است

رونق اسلام از تجارت او بود
ثروت اسلام کاروان خدیجه است

آنهمه ثروت که وقف دین خدا کرد
قطره‌ای از لطف بی‌کران خدیجه است

از برکاتش همین بس است، در اسلام…
هرچه نظر می‌کنم نشان خدیجه است

ملک بهشت و تمامی نعماتش
اجر قبولیِ امتحان خدیجه است

یاد خدا را نبرده لحظه‌ای از یاد
ذکر خداوند بر زبان خدیجه است

لب به دعا وا کند «سریع‌الاجابة» است
گوش خداوند بر دهان خدیجه است

مرهم نیش و کنایه‌ها به پیمبر
روی خوش و قلب مهربان خدیجه است

مکه یتیمان بی‌پناه ندارد
هرکه یتیم است در امان خدیجه است

مادر زهرا شدن که کار کسی نیست
قدرت این کار در توان خدیجه است

عطر خدیجه رسیده است به زهرا
فاطمه چون یاس بوستان خدیجه است

غصه نخور ای رسول! بعد وفاتش…
شخص خداوند میزبان خدیجه است

مطمئنا در عزای «خادمه وحی» …
حضرت جبریل روضه‌خوان خدیجه است

داد به مادربزرگ خود کفنش را
بی کفنی که عزیزجان خدیجه است

 آرش براری

نمایش بیشتر

اشعار مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

برای امنیت، از سرویس reCAPTCHA Google حریم خصوصی و شرایط استفاده استفاده کنید.

دکمه بازگشت به بالا