شعر مناجات امام حسين (ع)

جانم حسین

روی بوم عشق نقشی از محبت می کشند
عاشقانی که به پای یار زحمت می کشند

جای درمان،درد بی درمان تقاضا می کنند
غالباً عُشّاق اینگونه ریاضت می کشند

“اشک”،مبنای شروع دردِدل با چشم هاست
لال ها هرگاه لالی را به صحبت می کشند

عالمی دارند با سوزِ مُدامِ پینه ها
کوله‌برهایی که بر شانه “ملامت” می کشند

آنقَدَر از سنگ های طعنه لذّت می برند
طاقت آئینه ها را هم به حیرت می کشند

کار هر روز مجانین گریه های بی حد است
“آه” را هنگام اوقات فراغت می کشند

روضه‌گردی‌کردنِ ما از دعای فاطمه است
مادران، فرزندها را به ضیافت می کشند

رزق را ارباب ها شخصاً تقبل می کنند
سفره را تنها میان خانه، رعیت می کشند

مهر تائیدی به نوکر بودن خود می زنند
آن جبین هایی که خود را روی تُربت می کشند

آن گلوهایی که در روضه مدارا می کنند
مطمئناً در قیامت دادِ حسرت می کشند

قُرب حق را در تَمَسُّک بر شَعائِر دیده اند
که ملائک پر به پرهای علامت می کشند

بی حُسینش قِید جَنّاتِ خدا را می زند
حوریان از “گریه‌کُن” با اینکه منّت می کشند*

روضه ای در روضه ی رضوان به پا خواهند کرد
عرشیان را پای این ذکر مصیبت می کشند

حیفِ این آقا که مُشتی بی حیا تا قتلگاه
پیکر بی جان او را با جسارت می کشند

روی هر سرپنجه ای یک تکّه نخ آویز بود…
گرگ ها پیراهنش را وقت غارت..،می کشند

بعد از او وای از زنان بی پناه خیمه ها…
پرده‌پوشانش چه زجری در اسارت می کشند

بردیا محمدی

نمایش بیشتر

اشعار مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

برای امنیت، از سرویس reCAPTCHA Google حریم خصوصی و شرایط استفاده استفاده کنید.

دکمه بازگشت به بالا