دنیا بین من و تو فاصله انداخته اقا
خیلی وقته نوکرت قافیه رو باخته اقا
منو زیر چتر مهربونیات پناه بده
یه گوشه امنی به این کلاغ روسیاه بده
من مزاحم تو و کار تو هستم می دونم
من کلاغی ام که سربار تو هستم می دونم
نکنه دیگه صدام براتو تکراری شده
نکنه که گریه هام از روی بیکاری شده
حق داری محل ندی اخه شما کجا و من
حجت یکی یه دونه ی خدا کجا و من
باشه خنده هات اقا باشه برای خوب خوبا
منم اینجا دل خوشم با عشق این نوکریا
برا بهتر شدنم یه فکری کن که دیر میشه
هر کی از تو دور بشه توی لجن ها پیر میشه
میخوام امشب تا میشه فکر یه رابطه کنم
پیش تو پیش خدا یه اسمو واسطه کنم
اونکه اسمش واژه صبرو پریشون میکنه
روضه هاش ناموسیه چشاتو پر خون میکنه
امشب اتیشه غمه توی نهاد روضه ام
دَخَلتْ زینب علی ابنِ زیادِ روضه ام
زینب و اسیری و کوفه و کاخ و بار عام
همه چشما خیره شد به زینب و سر امام
قمرش از روی نیزه اومده طشت طلا
خیزرون چه میکنه با لب و دندون اقا
زینب و یه کاروان خسته بین هلهله ست
جلوی چشم رباب نگاهه زشت حرمله ست
حسن کردی