لباس غم به تن کرده است امشب ، جسم ماتم هم
سر ماتم گرفته در بر خود زانوی غم هم
به قدر معرفت چشمِ تمام خٙلق بارانی است
و چشمان یتیمان ، پشت در ، بارانِ نم نم هم
به استقبال زخم فرق او می آید از جنت
دو بازوی ورم کرده ، دو پهلو ، قامت خم هم
چه بوده علت زردی روی او در این دنیا؟
فراق همسر و داغ پیمبر ، قدرت سم هم
به جان نان گندم حسرت دندان مولا ماند
بهشتش را نفهمیده هزاران مثل آدم هم
تمام معنی روزه خود مولاست ، معلوم است
وگرنه روز قتلش روزه بوده ابن ملجم هم
برای غربت مولاست صدها سال ، خونی که
فرو می ریزد از چشمان مهدی در محرم هم
ندارم غم اگر کم دم زدم در این غزل زیرا
کرم کرد و پذیرفته شد از لطفش همین کم هم
سید علی احمدی