شعر عيد غدير خم

طیّب الله

دل سپردیم به عشقش، چه اسیریم اسیر
طیّب الله به این حضرتِ دلدارِ دلیر
«درِ» علم است و «در» از قلعۂ خیبر کنده
پسرِ مرحب از این واقعه شد یک شبه پیر


می نشستند دو زانو؛ پُرِ از شرم ِ حضور
مالکِ اشتر و مقداد، سر افکنده به زیر

چشم در چشم شدن کارِ فقط فاطمه(س) بود
چونکه سخت است گذر کردن از این راه و مسیر

هم همآغوش ِ یتیمان شد و هم در میدان؛
همه گفتند کسی آمده با هیبتِ شیر

ذوالفقارش شده یک لشکر و دستانِ خدا
غضبُ الله نوشته ست به روی شمشیر

علوی مذهبمان کرده خدا روزِ الَست
گفته این است برای همگان نِعمَ الامیر

رفت تا هجده ذی الحجّه به پیغمبر(ص) گفت:
جز علی(ع) هیچکسی را به خلافت نپذیر

سندِ محکم آن آیۂ «ألیوم لکُم»…
منکرش را بنشان و بگو آرام بگیر

مُهر تأییدِ نماز است فقط حبّ علی(ع)
نام او اصلِ اذان است و رکوع و تکبیر

از خوشِ حادثه بر ساحت پیشانیِ ما
نام او حک شده! زیباست عجب این تقدیر

نسل در نسل، یقیناً به علی(ع) مُنتَسبیم
شجره نامۂ ما را بنویسید غدیر!

مرضیه عاطفی سمنان

نمایش بیشتر

اشعار مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

برای امنیت، از سرویس reCAPTCHA Google حریم خصوصی و شرایط استفاده استفاده کنید.

دکمه بازگشت به بالا