شعر ولادت امام حسن (ع)
یابن فاطمه
مثلِ شمعی که دلیلِ مرگِ یک پروانه است
غربتِ یک مرد گـــاهی از درونِ خانه است
دشمنان با زخمِ تیـــغ و دوستان زخمِ زبان
این شروعِ ماجرایی تلخ و بی رحمانه است
سفره ی افطارِ او خالیست از خودکامگــی
سفره ی احســـانِ او امّا پُر و پیمانــه است
بیعتِ کوفــه برایش جز غم و اندوه نیست
چون وفایِ عهد در کوفه فقط افسانه است
شــیرِ صفّین و جَمَــل ترسی ندارد از نبَــرد
صُلحِ او جنــگِ میانِ عاقــل و دیوانـه است
روزه باشی و به جــایِ آب با زهــرِ جــفا …
این فقط یک گوشه از پایانِ مظلومانه است
تیربارانِ کســی کــه رفتنش هم صُلــح بود
کارِ نامردی است که با جدِّ او بیگانــه است
جعده تنها نیست…قاتل خاطراتِ کودکیست
قاتلِ او کوچه و دیـــوار و دربِ خانـه است
ابراهیم زمانی