شعر شهادت حضرت عبدالله بن الحسن (ع)

عمو دست از تو برداشتن محاله

توان دوری تو داشتن محاله
صبوری توی دل کاشتن محاله
اگه حتی بدم دستم رو از دست
عمو دست از تو برداشتن محاله

واسه نذرت شدن دیر نیست هنوزم
نذار تو آتیش دوری بسوزم
هزار بار بند قلبم پاره میشه
نباشی و به دشمن چشم بدوزم

بیام یا که نیام می میرم آقا
من از هر چی به جز تو سیرم آقا
میام و وقتی توهین کرد دشمن
جلوی گوشا تو می گیرم آقا

خودم تنهایی سرباز تو هستم
تو گودالیم و هم راز تو هستم
پرم از تیغ دشمن نیست بسته
زمین گیر از سرِ باز تو هستم

 شهریار سنجری

نمایش بیشتر

اشعار مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

برای امنیت، از سرویس reCAPTCHA Google حریم خصوصی و شرایط استفاده استفاده کنید.

دکمه بازگشت به بالا