سالار زینب

دچارتم توام دچار منی
معلومه خیلی بی قرار منی
معلومه از نگات به قلب صحرا
یه امشبو فقط کنار منی

حسین من

دچارتم توام دچار منی
معلومه خیلی بی قرار منی
معلومه از نگات به قلب صحرا
یه امشبو فقط کنار منی

ولدی

رسیده ام به تن نامنظمت ولدی
بلند شو که زمین زد مرا غمت ولدی

چقدر خشکی کامت دل مرا سوزاند
حلال کن که نبود آب مرهمت ولدی

عموی خوبم

مثل رودی زد به قربانگاه تا دریا شود
بچه‌ی شیر است پس باید که بی‌پروا شود

دید عمو افتاده در مقتل بماند خوب نیست
آه اگر شب را ببیند وای اگر فردا شود

دل دخترت کبابه

انتظارشو نداشتم
که بری و جام بذاری
چرا دیر اومدی پیشم؟
نکنه دوسم نداری؟

نگاه مهربانت

چرا لبهای تو خونی است بابا جان نگاهم کن
به قربان لبت ای تشنه ی عطشان نگاهم کن
پرستوی رهیده از ته گودال خنجرها
نشو بین طبق زیر پرت پنهان نگاهم کن

فداییان حسین

اول راه جمع بسیاری
نامه دادند جانب جانان
بی وفاها یکی یکی رفتند
گرچه ماندند بهترین یاران

حسین من

مگر به جز تو تمنای دیگری هم هست ؟
مگر به سینه تقاضای دیگری هم هست ؟

برای در زدن این گدا به خانه‌ی تو
به غیر سینه مگر جای دیگری هم هست؟

محرم

این روزها که روزی گریه فراهم است
ای روضه‌خوان بخوان، که دوباره محرم است

با عشق‌و‌شور در دل هر کوچه دیده‌ام
در دست کودکان محل طبل و پرچم است

هوای روضه

سخت آلودم هوای روضه را از من مگیر
آه ای مروه صفای روضه را از من مگیر

هر لباسی جز غمت تن کردم آرامش نداشت
خواهشاً رخت عزای روضه را از من مگیر

جانم حسین

چون کبوتر در عزایت غرق هوهویم حسین
غصه هایم را فقط با اشک میشویم حسین

بر لبان مادرت لبخند را حس میکنم
از ته دل تا میان روضه میگویم حسین

بسم الله

دوباره عطر محبت وزید بسم الله
دوباره ماه محرم رسید بسم الله

سرآمد عاقبت این انتظار یک ساله
به اذن حضرت شاه شهید بسم الله

دکمه بازگشت به بالا