حرم یار

کسی که دستِ لطفش ، جانِ آهو را رها کرده،
کجا دست گنهکار و سیه رو را رها کرده؟

به هرسو میروم ، بویِ خوشِ عطرِ بهشت آید،
در این درگاه، یزدان، باغِ شب بو را رها کرده

بغض دلتنگان

دری را که مَلَک با احتیاط  آهسته  وا می‌کرد
که حتی کوبه‌اش هم حق تعالی را صدا می‌کرد
که حتی طرز دق البابش آداب و رسومی داشت
چه آسان آسمان را از زمین آن در جدا می‌کرد

از زمین و آسمون غم میباره

از زمین و آسمون غم میباره
کار دنیا مگه غیر آزاره؟

الهی فداش بشم اما علی
نمیخوام یه خم به ابرو بیاره

تنهاترین مظلوم

تنهاترین مظلوم تاریخم کنارم باش
تنها طرفدارم تو بودی آخر افتادی
این‌روزها مجروح جنگ غربتم برخیز
آه ای طبیب من چرا در بستر افتادی

به اِذنِ الله

به اِذنِ الله امشب التجا بردم به درگاهی
که عزرائیل را راند از درش آن هم به اکراهی

بهشت آیینه‌ای از خانه‌ی صدیقه‌ی کبراست
نباشد پیش بامش آسمان جز سقف کوتاهی

اشفعی لنا

از ادب در حرمت قامت زوّار خم است
هر که زانو زده در محضر تو محترم است

قم بهشتی است که از لطف تو رونق دارد
هر کویری که بر آن پا بگذاری «ارم» است

یا نبی الله

چهره انگار… نه، انگار ندارد، ماه است
این چه نوریست که در چهره ی عبدالله است؟

این چه نوریست که تاریکی شب را برده
دل مرد و زن اقوام عرب را برده

عزیزم حسین(ع)

مقتل به فصل ذبح عظیم خدا رسید
راوی داستان به غروب منا رسید

پیچید بانگ هَل مِن مردی میان دشت
او یار خواست لشگر تیر از هوا رسید

جانم حسین

هیچ کس ازروی جسمش نیزه ها رابر نداشت
دور تا دورش نگاه انداخت ، یک یاور نداشت

خواهرش در آن شلوغی ها چطور آمد ندید
خواست برخیزد ز جا ، اما رَمَق دیگر نداشت

شاه تشنه لب

بر روی شاه تشنه چو بستند آب را
در سینه حس نمود غم بی‌حساب را
تفسیر کرد کشته ی در خون خضاب
یعنی به تشنگان حرم این خطاب را

واویلا

قد غم دال بوده ساعتِ سه
وقت جنجال بوده ساعتِ سه

لشکر مست های کوفه نشین
دور گودال بوده ساعتِ سه

سالار زینب

دچارتم توام دچار منی
معلومه خیلی بی قرار منی
معلومه از نگات به قلب صحرا
یه امشبو فقط کنار منی

دکمه بازگشت به بالا