درتن من جان علیست , خون به شریان علیست
هرطپش قلب من , ذکرعلی جان علیست
پتک به غمها بکوب , بردف تقوا بکوب
مست شدی پابکوب , مرشد مستان علیست
درتن من جان علیست , خون به شریان علیست
هرطپش قلب من , ذکرعلی جان علیست
پتک به غمها بکوب , بردف تقوا بکوب
مست شدی پابکوب , مرشد مستان علیست
آقاچه شد که حج شما نیمه کاره ماند
شبهای شهر مکه چرا بی ستاره ماند
بار سفر مبند, دلم شور می زند
گویا قیامت است,مَلک صور می زند
این خلق نابکار به ما پشت پا زدند
در ابتدای راه , حقیرانه جا زدند
ما را به چند کیسه ی درهم فروختند
مولا میا به کوفه , که قید تو را زدند
به دست باد نده , اختیار گیسو را
نوشته اند به پای تو این هیاهو را
شکوه تو غزلم را به باد خواهد داد
عزیز! دست که دادی ترنج و چاقو را
بــا کــاروان نیــزه ســفـر می کـنم پدر
با طعنه های حرمله سـر می کـنم پدر
مانـنـد خـواهـران خـودم روی نـاقـه ها
در پیش سنگ سینه سپر می کنم پدر
لشگریان خیره سر, چند نفر به یک نفر؟
فاطمه گشته خون جگر, چند نفر به یکنفر؟
خواهر دل شکسته اش, همره دختران او
زند به سینه و به سر, چند نفر به یک نفر؟
دیوار غصه بر سرم آوار شد حسین
تاریخ رنجفاطمه تکرار شد حسین
آییـنهیصــداقت قلب تمام شهر
مجروح تازیانهی زنــگار شد حسین
ناز این دلبر خوش چهره کشیدن دارد
نمک عشق اباالفضل چشیدن دارد
تیغ کافیست, ترنج از سرراهمبردار
مات یوسف شدن انگشت بریدن دارد
السلام علیک یا عطشان
چه بلایی سر لبت آمد!؟
تا من و تو به وصل هم برسیم
جان به لبهای زینبت آمد
دلم سه شنبه شبی باز راهی قم شد
کنار درب حرم, بین زائران گم شد
نگاه چشم ترم تا به گنبدت افتاد
باره شیفته ی رنگ زرد گندم شد
هنوز عمه برایم به گریه می گوید
حکایت تو و آن فصل خشکسالی را
نمی شود که دگر سمت معجرش نروی؟
به باد گفته ام این جمله ی سئوالی را
قافله رفته بود و در خوابم
عطر شهر مدینه پیچیده
خواب دیدم پدر ز باغ فدک
سیب سرخی برای من چیده