اشعار شهادت حضرت زهرا س

دست به پهلو

تا بیاید اجلش ذکر هوالهو دارد 

بانویی که همه شب دست به پهلو دارد

  چند وقتی ست که پنهان شده زیر چادر

تا نفهمیم چه رازی به گُل رو دارد

قنوت نافله

وقتش رسید, هم سخنت را عوض کنی

هم خواهش رها شدنت را عوض کنی

لاغرشدی کفن دگر اندازه ی تو نیست

باید زمان پر زدنت را عوض کنی

در کوچه های هاشمی

اینجا چقدر شعله وزیده ست پشت در

باغ این قَدَر کبود که دیده ست پشت در

در کوچه های هاشمی آتش شروع شد

یا هق هقی بریده بریده ست پشت در؟!

حرفی بزن …

حرفی بزن سکوت دوای تن تو نیست

این جا به کنج خانه که جای تن تو نیست

پیراهنت گشاد شده یا تو لاغری؟

شاید که این لباس برای تن تو نیست

باید که از یک شاخه پرپر بگویم

بهتر بگویم … باید که از یک شاخه پرپر بگویم

وقتی شبانه … می شست حیدر زخم یک پیکر بگویم

آرام و بی تاب … هنگام غسل از چشم های تر بگویم

از زخم پیکر … از های های گریه حیدر بگویم

بهتر بگویم

بهتر بگویم … باید که از یک شاخه پرپر بگویم

وقتی شبانه … می شست حیدر زخم یک پیکر بگویم

آرام و بی تاب … هنگام غسل از چشم های تر بگویم

از زخم پیکر … از های های گریه حیدر بگویم

ای تمامی اقتدار علی

ای تمامی اقتدار علی

رفتی و مانده ام تک و تنها

این تن پر جراحتت امشب

بانی شرم من شده زهرا (س)

چگونه جسم تو را

چگونه جسم تو را شستوشو دهم دریا

چگونه از دلت آمد رهاکنی ما را

خدا به خیر کند تازهاوّلِ غسل است

کنار بازویتان لالهمیشود پیدا

ای حضرت حوریه

ای حضرت حوریه ای روح معانی

ای خاستگاه جلوه های لن ترانی

حالا نمیشد باز پیش ما بمانی؟

ما را مبرّا کن از این دل نگرانی 

چگونه جسم تو را شست وشو دهم دریا

چگونه جسم تو را شست وشو دهم دریا

چگونه از دلت آمد رها کنی ما را

خدا به خیر کند تازه اوّلِ غسل است

کنار بازویتان لاله میشود پیدا

گریان روضه ایم

گریان روضه ایم و عزادار فاطمه

عمری اسیر کوچه و بازار فاطمه

جبران لطف مادریش را کجا توان

تا بی نهایتیم بدهکار فاطمه

گریه کن

گریه کن گریه عزیزم که سبکتر بشوی

وقت آن نیست که اینگونه کبوتر بشوی

همسر تازه جوانم نکند خسته شدی

نکند باعث تنهایی حیدر بشوی

دکمه بازگشت به بالا