شعر شهادت حضرت صدیقه طاهره

یا فاطمه

آهی کشید آتش و از شرم آب شد
آن دم که قاتل نفس بوتراب شد

وقتی که فاطمه به دفاع از علی شتافت
هرچه که بود نقشه ی دشمن برآب شد

صفای خونه

صفای خونه حضوره مادره
برکت زندگیمون همین بوده
مادر هر چی بمونه خیلی کمه
مادر هر وقت که بره خیلی زوده

مادر

قدرش شده سربسته بر اسرار ، حتی
آنکس که پوشیده شد از دیدار حتی

احمد ، بهشت خویش را می دید ، زهرا
بی بوسه از او رد نشد یکبار حتی

یا زهرا(س)

بـــاد از دوردســـــت می آمـد
شــــمع پروانه را خبر می کرد
آتــــشِ آهِ ســردِ مـــادر داشت
در دلِ کوچک اش اثر می کرد

افتاد مادر

وقتی شد آتش شعله ور ، افتاد مادر
در بین آن دیـوار و در ، افتاد مادر

وقتی لگـد زد بــر در خانـه حرامی
ناله کشیـــدم از جگــر ، افتاد مادر

مظلومه زهرا(س)

هفت آسمان خورشید و ناهید و قمر دارد
اذن دخول از حق بگیر این خانه در دارد

سرمای بیداد خزان باغ مرا پژمرد
امسال تقویمم بهاری مختصر دارد

مادرِسادات

نه تنها مادرِسادات زهراست
که حتی فاطمه ام ابیهاست

من از طرزِ دعاهایی که میکرد،
یقین کردم که زهرا مادرِ ماست

غمِ رویِ کَبود

حمله بعد از قَتل پیغمبر نباشد بهتر است
سوختن را دَر اگر از بَر نباشد بهتر است

در میان شعله آهن می شود مثل مُذاب
پس اگر مسمار رویِ دَر نباشد بهتر است

زهرا خدانگهدار

گویم به چشم خونبار ، زهرا خدانگهدار
رفتی ولی به اجبار ، زهرا خدانگهدار

جان بر کف ولایت ، ای مادر شجاعت
مقتول راه ایثار ، زهرا خدانگهدار

حضرت مادر

خانه‌ای بود مدینه که به دلها جا داشت
ظاهرش کاگلی و باطن خوش‌سیما داشت
جدّ این خانه کسی بود که ختم رسل است
آنکه سِرّی به سراپردهء اَو اَدنی داشت

غرق غم‌هایم

وقت تنگ است و غرق غم‌هایم
شب گذشته… چقدر تنهایم…
بر زمین مانده کار زهرایم
چقَدَر غسل‌دادنش سخت است…

نفست بند آمده

از چشم من مگیر مجال نظاره را
با پلک خود مبند به من راه چاره را

آیینه ی تو بودم بنگر چه می کشم
وقتی که آه تو شکند سنگ خاره را

دکمه بازگشت به بالا