شعر فراق امام زمان

نگاه منفعلم

انيس هر نفسم آه انتظار تو نيست
بميرد اين دل غافل كه بيقرار تو نيست
خزان بي تو به خود بسكه عادتم داده
نگاه منفعلم در پي بهار تو نيست

در انتظار

بي درد ما! كه از غم تو راست قامتيم
با اينكه سرشكسته ي سنگ ملامتيم
دور از ملال نيست هرآنكس كه عاشق است
اين رسم عشق نيست كه بي تو سلامتيم

خسته

از دو چشمت نگاه می‌خواهیم
در نگاهت پناه می‌خواهیم
خانه‌ای در محلهٔ خورشید
کوچه‌ای رو به ماه می‌خواهیم

انتظار

لحظه ای غافل نباید شد ز دیدارِ شما
گرچه هستم نوکری دلگیر..سربارِ شما

کاش دوری می گزیدم از گناه و معصیت
تا شوم ای یوسفِ غمدیدگان، یارِ شما

انتظار

من غیر از عشق تو ندارم کار و باری
یعنی میاید با تو باشم روزگاری
من مانده ام با این همه دل بیقراری
((پایان شب های بلند انتظاری
آیا برای آمدن میلی نداری؟))

شوق نگاه

من به شوق نگاه معشوقم
مینشینم گذر کند شاید
او که رد شد قسم دهم او را
شب ما را سحر کند شاید

دنبال تو میگردم

از سینه کشم آهی دنبال تو میگردم
با پای دلم راهی دنبال تو میگردم
تو شاهی و من بنده شاهی به تو زیبنده
زیبنده به تو شاهی دنبال تو میگردم

بار دیگر آمدم

بار دیگر آمدم پشت درت راهم بده
در زدم گفتم رسیده نوکرت راهم بده

دست خالی آمدم رو برنگردان از گدا
آرزو دارم بمانم در برت راهم بده

ای عزیز دل ما

تو کجا بغض کجا ما که نمردیم هنوز
ای سفر کرده بیا ، ما که نمردیم هنوز

ما بمیریم ، نبینیم ، تو غربت بکشی
ای عزیز دل ما ، ما که نمردیم هنوز

رازق رزق دعا

سفره دار ماه مهمانی تویی
رازق رزق دعا خوانی تویی
بانی چشمان بارانی تویی
با خبر از درد پنهانی تویی

یا صاحب الزمان(عج)

دوباره اشك غم از گونه ام سرازير است
امام حيِّ من! احياي بي تو دلگير است

دوباره ليله ي قدر آمد و گمان دارم
مقدر است نيايي؛ فراق تقدير است

گل نرگس

غمت برای دل مبتلای من کافی‌ست
رسد همین که به گوشت صدای من کافی‌ست

دوباره لیلهٔ قدر آمده گل نرگس
بپیچد عطرت اگر در هوای من کافیست

دکمه بازگشت به بالا