شعر عصر عاشورا و شام غريبان

جسم صد چاک حسینم

دردل صحرا گلم بی پیروهن افتاده است

جسم صد چاک حسینم بی کفن افتاده است

زینت دوش نبی!! باور ندارم اینچنین

زیر کوهی تیغ و نیزه پاره تن افتاده است

کاش تنها جای تیر و تیغ بود و نیزه ها

جام سم اسب ها روی بدن افتاده است

غیرتی خیز و نگاهی کن به حال خواهرت

بعد تو چشم‌ حرامی ها به من افتاده است

یک طرف شمر و سنان و یک طرف هم حرمله

خواهرت گیر دو سه تا بد دهن افتاده است

ای زمین ‌کربلا من میروم اما بدان

روی خاکت کشته ای دور از وطن افتاده است

نوید طاهری

نمایش بیشتر

اشعار مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

برای امنیت، از سرویس reCAPTCHA Google حریم خصوصی و شرایط استفاده استفاده کنید.

دکمه بازگشت به بالا