شعر شهادت حضرت زهرا (س)

حریم قدس

عرش فرشی زیر پای فاطمه است
در حریم قدس جای فاطمه است
خلقت عالم برای فاطمه است
عقل مست جلوه ی زهرایی اش
پرتو انسیة الحورایی اش

دین از این بانو دوامی یافته
مذهب از او احترامی یافته
با جهاد او قوامی یافته
ذکر زهرا جذب ایمان می کند
چادرش کافر مسلمان می کند

گرچه نورش جلوه کرد از هر طرف
فاطمه دُرّ است و حیدر چون صدف
قبر مخفی اش، دل شاه نجف
سینه ی حیدر که حق مرآت بود
جای دفن مادر سادات بود

ناله ای تا عالم لاهوت رفت
فاطمه چون سایه ای مبهوت رفت
روی دوش مرتضی تابوت رفت
آخر این رسم مسلمانی نبود
حق زهرا دفن پنهانی نبود

می رود تابوتی امشب بی صدا
ناله ها جاری است بر لب بی صدا
ای حسین آرام، زینب بی صدا
زین عزا در دل زبان باید گرفت
آستین را بر دهان باید گرفت

کشتی ام بر گل نشست اسماء بیا
هستی ام رفته ز دست اسماء بیا
وقت غسل فاطمه است اسماء بیا
بر تن خیرالنسا آبی بریز
روی نعش مرتضی آبی بریز

آی اسماء، پیکرم آتش گرفت
یادم آمد کوثرم آتش گرفت
گیسوان همسرم آتش گرفت
حال فهمیدم چرا در کج شده
مجتبی با قنفذ از چه لج شده

چشم عرش از داغ صدیقه تر است
این صدای سوخته از حیدر است
بچه ها وقت وداع مادر است
ای یتیمان غریب فاطمه
توشه بردارید از مادر همه

آه ای پروردگار مر تضی
مشکل افتاده به کار مرتضی
شد زمان دفن یار مرتضی
مصطفی بازآ نهالت را بگیر
«بدر دادی و هلالت را بگیر»

صبر حیدر را خودت از او بپرس
زخم بستر را خودت از او بپرس
قصه ی در را خودت از او بپرس
دست من شد بسته، بر دل داغ خورد
ای پیمبر دخترت شلاق خورد

ای امان از ضربه ی شلاق ها
آتش افروخته در باغ ها
داغ روی داغ روی داغ ها
وای از داغ بزرگ کربلا
صورت اطفال و گرگ کربلا

بر رخ اطفال سیلی می خورَد
هر که رفت از حال سیلی می خورَد
عمه در گودال سیلی می خورَد
نانجیبی گاهواره می بَرَد
بی حیایی گوشواره می بَرَد

 امیر عظیمی

نمایش بیشتر

اشعار مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

برای امنیت، از سرویس reCAPTCHA Google حریم خصوصی و شرایط استفاده استفاده کنید.

دکمه بازگشت به بالا