شعر شهادت حضرت زهرا (س)

ماه تمام حیدر

این روزهای غم ، گذرش وقت میبرد
یک شهر بشنود خبرش وقت میبرد

سیلی محکمی که نشیند به روی‌گل
تا از میان رود اثرش وقت میبرد

ماه تمام حیدر اگر رفت در محاق
کامل شود اگر قمرش وقت میبرد

خیلی برای حیدر خود گریه میکند
این روز ها اگر سحرش وقت میبرد

شش ماه وقت برد که محسن سپر شود
این اتفاق ها ثمرش وقت میبرد

وقتی پرستویی پر و بالش شکسته بود
معلوم میشود سفرش وقت میبرد

خون لخته گشته در نفس تکه تکه اش
یک آه گفتن از جگرش وقت میبرد

فضه بیا که فاطمه از حال میرود
فضه خودت بیا ببرش وقت میبرد

وقتی دری شکست و کسی ماند پشت آن
خیلی شفای میخ درش وقت میبرد

آبی که میدهد به حسینش میان شب
با دست مانده بر کمرش وقت میبرد

‌صدبار مرد مادر و صد بار زنده شد
از بس که کشتن پسرش وقت میبرد

با خنجری که موی سرش را نمیبرید
یک ساعت تمام سرش وقت میبرد

محمود شهرستانی

نمایش بیشتر

اشعار مشابه

یک دیدگاه

  1. حتی بریده شد به گمانم امان صبر
    آری، نبود صبر علی در گمان صبر

    تنها نه با حق است، مع الصبر هم علیست
    این افتخار تا به همیشه از آن صبر

    دست فلک به مرد تعارف نمی کند
    جز خون دل که ریخته در استکان صبر

    وقتی تنور خانه به سردی گذاشته
    باید که در تنور جگر پخت نان صبر

    لات و عزی به منبر و توحید در عزا
    در چشم خار و بین گلو استخوان صبر

    این دست بسته شد که شد آن چشم نیمه باز
    هم این، هم آن نبود به غیر از نشان صبر

    در بین دود و آتش و هیزم چه می کند
    حوریه ی مبارکه ی دودمان صبر؟

    محبوبه ی حبیب خدا بین شعله هاست
    از خود گرفته است خدا امتحان صبر…..

    مرضیه نعیم امینی

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

برای امنیت، از سرویس reCAPTCHA Google حریم خصوصی و شرایط استفاده استفاده کنید.

دکمه بازگشت به بالا