شعر وروديه محرم

حسین من

ذره بودیم که بر چشم نگار آمده ایم
اشک ها ریخته شد تا که به بار آمده ایم

در جوار تو همه گل به نظر می آیند
تو گلی ما همه در کسوت خار آمده ایم

اشک اگر حکم تسلای غمت را دارد
قدر بال مگسی بوده به کار آمده ایم‌

روضه رفتیم ولی جای حرم را نگرفت
با گله های دلِ تنگ، کنار آمده ایم

زینب از شام رسید و به برادر گله کرد
بیقراریم ، به امید قرار آمده ایم

کنج ویرانه نشستیم به ما خرده مگیر
با سر و روی پر از گرد و غبار آمده ایم

یادم افتاد سرت با بدنت دفن نشد
سر نداری که ببینی به مزار آمده ایم

ناصر دودانگه

نمایش بیشتر

اشعار مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

برای امنیت، از سرویس reCAPTCHA Google حریم خصوصی و شرایط استفاده استفاده کنید.

دکمه بازگشت به بالا