شعر مصائب اسارت كوفه

روضه‌ی حسین

روضه‌ی حسین

مقتل کُشنده بود، ولی روضه‌خوان نمُرد
هر چند گریه کرد، ولی آسمان نمُرد

دیدم کتیبه سوخت، عَلم خم شد از غمش
با روضه‌ی حسین، زبان در دهان نمُرد

گفتند، تشنه بود و گرسنه؛ ولی کسی
با نذریِ حسینیه بی آب و نان نمُرد

موی زمان هم از غم اکبر سپید شد
اما برای روضه‌ی او یک جوان نمُرد

«اَلشّمرُ جالِسٌ»؛ سرِ ناحیّه هیچ کس
با روضه‌ی زیارتِ صاحبْ‌زمان نمُرد

انگشترِ عقیقِ من از گریه سرخ شد
نفرین و بغض کرد، ولی ساربان نمُرد

سوزِ «غریب مادرش» آمد؛ ولی کسی
با ناله‌های مادرِ قامت‌کمان نمُرد

روز دَهُم گذشت، پر از اشک و هیچ کس
از داغ‌های روز دَهُم همچنان نمُرد

«دل مرده‌ام» که از غم گودال، زنده‌ام !
من هر چه کردم این نفسِ نیمه‌جان نمُرد

رضا قاسمی

نمایش بیشتر

اشعار مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

برای امنیت، از سرویس reCAPTCHA Google حریم خصوصی و شرایط استفاده استفاده کنید.

دکمه بازگشت به بالا