شعر شهادت امام سجاد (ع)

یا سید الساجدین

تمام عمر یادت کرده‌ام با هر دعا حتی
تمام عمر با هر گریه با هر ربنا حتی

پس از تو روضه‌های هفتگی نه لحظه‌ای دارم
پس از تو گریه‌ام در جمع‌ها در انزوا حتی

تمام داغهای چارشنبه از دوشنبه بود
تمام عمر خواندم روضه‌ها را بی صدا حتی

میانِ آتش خیمه صدای دومی آمد
که آتش می‌زنم با اهل آن این خانه را حتی

نه از بازارِ قصابان نه از آهنگران شهر
که می‌ریزد دلم با دیدن قدری عبا حتی

که می‌افتم کنارِ راهِ دختر بچه‌ها بر خاک
که آتش می‌شوم با دیدن مُشتی طلا حتی

دو دست و گردنم درگیرِ غُل بود و سرم می‌سوخت
نمی‌شد تا که بردارم کمی از شعله را حتی….

به سی و پنج سالی که برایت سوختم سوگند
وداع تو به یادم هست دادِ عمه‌ها حتی

نمی‌آمد به جز جان بر لبم وقتی که می‌رفتی
نمی‌شد تا بمانم لحظه‌ای بر روی پا حتی

تمام عصر جان می‌کندم اما جان نمی‌دادم
نمی‌شد تا کشم جسمِ تو را از زیرِ پا حتی

حجاب خیمه را بالا زدم دیدم عجب وضعیست
نمی‌شد دید حجم نیزه‌ها را در هوا حتی

به سختی بر عصایی تکیه دادم دیدم از خیمه…
شیوخِ شام و کوفه می‌زدندت با عصا حتی

چه‌ها کردند جمعا آن جماعت در سه ساعت که
نشد جمعت کنم بابا میان بوریا حتی

حسن لطفی

نمایش بیشتر

اشعار مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

برای امنیت، از سرویس reCAPTCHA Google حریم خصوصی و شرایط استفاده استفاده کنید.

دکمه بازگشت به بالا