شعر مناجات با خدا

غرق معاصی هستم و دیدن ندارم

غرق معاصی هستم و دیدن ندارم

جز آه حرفی در خور گفتن ندارم

جز آه حرفی هست اما من ندارم

چون طفل بازیگوش, عصیانگر, گرسنه

راهی به خانه غیر برگشتن ندارم

پوسیده یا پاره شده یا آب رفته

 مهمانی است و حیف…پیراهن ندارم

این چه بلایی بوده آوار است بر من

اسم تو را می خوانم و جوشن ندارم

آه ای ملائک رو بپوشانید از من

غرق معاصی هستم و دیدن ندارم

می جویمت ای انتهای آرزوها

می جویم اما پاسخی جز لَن ندارم

در آسمان تیره ی بخت غریبم

جز کربلا من نقطه ای روشن ندارم

من که به غیر کربلا موطن ندارم

من که به غیر کربلا مدفن ندارم

سید علی رکن الدین

نمایش بیشتر

اشعار مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

برای امنیت، از سرویس reCAPTCHA Google حریم خصوصی و شرایط استفاده استفاده کنید.

دکمه بازگشت به بالا