شعر شهادت امام هادی (ع)

چراغ هدایت

حال و هوای چشم ترت جور دیگری ست
ذکر قنوت هر سحرت جور دیگری ست

وقتی میان سجده به معراج می پَری
پِی می برم که جنس پرت جور دیگری ست

حتّی نسیم کویِ تو هم اعتراف کرد
عطر بهشتی گذرت جور دیگری ست

در سامرا همیشه زیارت لذیذ هست
طعم زیارت سحرت جور دیگری ست

هادی ترین چراغ هدایت کلام توست.
نور چراغ شعله ورت جور دیگری ست

این جامعه ز “جامعه” ات رُشد کرده است
محصول کِشت پر ثمرت جور دیگری ست

درندگان کنار تو آرام می شوند
بر روی قلب ها اثرت جور دیگری ست

ارباب های ما همگی با سخاوتند
امّا عنایت پدرت جور دیگری ست

کشکول چشم های مرا پر ز اشک کن
حال گدای پُشت درت جور دیگری ست

زهری رسید و شمع وجود تو آب شد
سوسوی نور مختصرت جور دیگری ست

دیگر گُمان کنم جگری هم نمانده چون
خون لخته های دور و برت جور دیگری ست

او دیده دست و پا زدنت کنج حجره را…
آه دمادم پسرت جور دیگری ست

شُکر خدا سر از بدن تو جدا نشد
شُکر خدا کفن به تنت “بوریا” نشد

شکر خدا به پیرهنت نیزه ای نخورد
شکر خدا که بر بدنت نیزه ای نخورد

پیشانی تو سنگ و عصایی ندیده است
آقا!دو پلک شب شکنت نیزه ای نخورد

تو دست و پا زدی نه ولی زیر دست و پا
بال تو وقت پر زدنت نیزه ای نخورد

شکر خدا که دور و بر تو سنان نبود
شکر خدا که بر دهنت نیزه ای نخورد

عمامه و عبای تو سهم عدو نشد
با سُمِّ اسب پیکر تو زیر و رو نشد
بردیا محمدی

نمایش بیشتر

اشعار مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

برای امنیت، از سرویس reCAPTCHA Google حریم خصوصی و شرایط استفاده استفاده کنید.

دکمه بازگشت به بالا