شعر شهادت حضرت زهرا (س)

مدینه بود و….

مدینه بود و ستم بود و ظلم و آزارش
مدینه بود و غم و غصه های بسیارش

مدینه بود و بلا بود و درد بود و عزا
مدینه بود و سکوت و غروب غمبارش

مدینه بود و پر از تیرگی کُفر و نفاق
و غربتی که شده هر دلی گرفتارش

مدینه بود ولی از تمام مردم آن
کسی نکرد مراعات حال بیمارش

مدینه بود و چهل تن هجوم آوردند
به یک‌ نفر که نشد هیچکس طرفدارش

مدینه بود و در خانه ای پر از هیزم
دری‌ که سرخ شد از هرم شعله مسمارش

نمیشود به زبان هم بیاورم؛ چه کنم؟
مصیبتی که خدا هم شده عزادارش

دم غروب -در آن کوچه- آه از سیلی
که آب شد دل سنگی سخت دیوارش

میان کوچه چگونه؟چه شد؟ نمیگویم
تو خود حدیث مفصل بخوان ز آثارش

 محمد حسن بیات‌ لو

نمایش بیشتر

اشعار مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

برای امنیت، از سرویس reCAPTCHA Google حریم خصوصی و شرایط استفاده استفاده کنید.

دکمه بازگشت به بالا