شعر مناجات با خدا

امیّد و رجا

بر دل غم‏زده امیّد و رجا می آید
بنشینید همین‏جا که خدا می آید
چقدر دور و بر سفره گدا می آید
ای گنهکار بیا حال بکا می آید
گریه کردن فقط انگار به ما می آید

در بیابانِ پُر ازسنگ، دعا کاشت نشد
باغبان هرچه هوای دل من داشت، نشد
جز گناه از سر این مزرعه برداشت نشد
بین انبار‌ خدا، زشتی ام انباشت نشد
این ندائی است که از ارض و سما می آید

کار ما چیست؟ چنان ابر فقط باریدن
تا سحر بر سر سجادهء شب نالیدن
بی سر‎ و پا شدن و حلقه به در کوبیدن
کار او چیست؟ فقط جرم و خطا پوشیدن
چون علی نیمهءشب وقت عطا می آید

می گشایند درِ میکده گاه و بی گاه
توبه کردیم و دوصد کوه خطامان شد کاه
رزق مان میرسد از سفرهء زهرا این ماه
زائران حرم کرببلا بسم الله
باز هم بوی مزار شهدا می آید

قابل التوبه اگر اوست بگوئید حسین
آبرو داده به ما دوست بگوئید حسین
نام این دوست چه نیکوست بگوئید حسین
کارتان گرچه به یک موست بگوئید حسین
نوکر فاطمه بودن به شما می آید

رضا دین پرور

نمایش بیشتر

اشعار مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

برای امنیت، از سرویس reCAPTCHA Google حریم خصوصی و شرایط استفاده استفاده کنید.

دکمه بازگشت به بالا