شعر مناجات با خدا

یارفیق لا رفیق له

یارفیق لا رفیق له

بازی دنیا ز عمرم زود فرصت را گرفت
قبله ام گم شد کم آوردم لیاقت را گرفت

گریه و حال نماز صبح های من چه شد؟
خواب شیرین سحر فیض عبادت را گرفت

از صغیره شد شروع و به کبیره ختم شد
جرأت عاصی شدن از من خجالت را گرفت

یارفیق لا رفیق له حلالم کن اگر
بین ما بار گناهانم رفاقت را گرفت

نور مولا نیست دیگر درمیان سفره ام
بی خیالی من از این سفره برکت را گرفت

نیم دین را به حیا دادند کارم سخت شد
مستی انجام معصیت نجابت را گرفت

ذکر و استغفار و توبه دست جمعی بهتراست
باخت این شبها کسی که کنج عزلت را گرفت

لذت افطار با خرمای نخل کربلاست
خوش بحال هرکه از زهرا زیارت راگرفت

یا غیاث المستغیثین گفت و پاسخ داده شد
نیزه ای روی لب آقا اجابت را گرفت

سید پوریا هاشمی

نمایش بیشتر

اشعار مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

برای امنیت، از سرویس reCAPTCHA Google حریم خصوصی و شرایط استفاده استفاده کنید.

دکمه بازگشت به بالا