شعر مناجات با خدا

یا کریم

غروب بود که “حَیِّ عَلی”رسید به ما
خوش آمدیدِ خدا از سما رسید به ما

چه خوب شد رفقا!دور دور ما شده است!
دعا کنید،که اذن دعا رسید به ما

دوباره گوشه ی این خانه جایمان دادند
دراین شلوغی میخانه جا رسید به ما

غریبه دور و بر ما زیاد بود اما
طراوت نفسی آشنا رسید به ما

دوباره شوق گرفتیم بنده اش باشیم
گرفته بود دل ما،صفا رسید به ما

کجاست دست گدایان کریم آمده است
کریم آمد و دست عطا رسید به ما

به جای ثروت دنیا نجف به ما دادند
خوشا به طالع ما! خاک پا رسید به ما

حساب سی شبه ی ما فقط به دست علیست
فقط به عشق علی اهدنا رسید به ما

علی مراقب ما بود و هست و خواهد بود
همیشه و همه جا این بها رسید به ما

برای سفره افطار هم حواسش بود
کمی هم از رطب مرتضی رسید به ما

شروع ماه مبارک صدا زدیم حسین
شروع ماه خدا کربلا رسید به ما

عیار روزه ما گریه بر حسین باشد
هزار خیر در این گریه ها رسید به ما

به روزه ی رمضان روضه ی عطش دادند
غم لبان عزیز خدا رسید به ما

همان لبی که حرامی لگد به رویش زد
درآن میان خبر از نیزه ها رسید به ما

سپاه شام صدا زد که پیرهن اینجاست
سپاه کوفه صدا زد عبا رسید به ما

شاعر؟؟؟

نمایش بیشتر

اشعار مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

برای امنیت، از سرویس reCAPTCHA Google حریم خصوصی و شرایط استفاده استفاده کنید.

دکمه بازگشت به بالا