شعر شهادت امام كاظم (ع)

یا باب الحوائج

آقا به غیر آه نوایی دگر نداشت
آهِ امام در دل سندی اثر نداشت

در زیر تازیانه امانش بریده شد
معلوم بود یک دو نفس بیشتر نداشت

از بس که در قفس به تنش ضربه خورده بود
این طایر خمیده دگر بال و پر نداشت

تشییع گشت جسم تو بر تخته‌ی دری
شکر خدا که تخته‌ی در، میخِ در نداشت

معصومه گر به دیدن باباش می‌رسید
جز آن تن نحیف به سویی نظر نداشت

او می‌شناخت جسم به زنجیر مانده را
گر چه زمانی از پدر خود خبر نداشت

امّا به قتلگاه پدر را نمی‌شناخت
آن دختری که چادر و معجر به سر نداشت

چادر نداشت و موی سرش را کسی ندید
در بینِ نور بود دخترکی که سپر نداشت

می‌دید غرق نور بوَد دختر حسین
از آن یتیمه، حرمله هم دست بر نداشت

 محمود اسدی شائق

نمایش بیشتر

اشعار مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

برای امنیت، از سرویس reCAPTCHA Google حریم خصوصی و شرایط استفاده استفاده کنید.

دکمه بازگشت به بالا