شعر شهادت حضرت عبدالله بن الحسن (ع)

عمو حسین(ع)

زل میزنم فقط وسط کربلا به تو
یعنی پناه میبرم از هر بلا به تو

وقتی من از توئم دگر از من خبر نگیر
از من که هیچ فاصله ای نیست تا به تو

بی نامه آمدم که مرا قاسمم کنی
من نیز هدیه‌‌ی پدرم مجتبی به تو

طاقت نداشتم که ببینم بدون تو
دستش کند طناب اسارت رباب تو

والله لاافارقک یا ابوعلی
وصلم میان هجمه‌ی این دست و پا به تو

اینها که میزنند مرا دشمن توئند
چون میدهند با زدنم ناسزا به تو

من پاره تن توئم ای بضعه رسول
این شد که دوختند مرا نیزه ها به تو

موسای نوجوانم و بر نیل میزنم
تا اینهمه هجوم نیارد عصا به تو

پیراهن تو گشتم و دشمن مرا درید
اینجا عمو نیامده اصلا عبا به تو

از نعل‌هایشان به زر و سکه میرسند
در کوفه بسته است بهای طلا به تو

 وحید عظیم پور

نمایش بیشتر

اشعار مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

برای امنیت، از سرویس reCAPTCHA Google حریم خصوصی و شرایط استفاده استفاده کنید.

دکمه بازگشت به بالا