شعر آیینی

دعا کنید

خدا کند ورق روزگار برگردد
امید‌ِ مردم‌ِ چشم‌انتظار برگردد

دعا‌کنیدکه‌بعدازهزارسال‌عطش
دوباره آب‌ به‌ این‌ شوره‌زار برگردد

منو ببخش‌

منو ببخش‌ اگه‌ در حقّ تو جفا کردم
منو ببخش که واسه تو کم دعا کردم

منو ببخش که با‌ این‌ چشای آلوده‌
برای دیدن تو هی خدا خدا کردم

به درد جهان مداوایی

بیا که درد و مرض کشته است ایمان را
بیا و روح بده این قلوب بی جان را
فقط تویی که به درد جهان مداوایی
بیا که از تو بگیریم راه درمان را

گذشت کن

امسال هم گذشت تو از ما گذشت کن
اوضاعمان خراب شد آقا گذشت کن

وقتی پدر تویی همه کارت به حکمت است..
یا اینکه چوبمان بزن و یا گذشت کن..

روضه گرفته ایم

روضه گرفته ایم شما را صدا کنیم
با اشکِ دیده نذرِ ظهورت دعا کنیم

نذرِ تو كرده ايم چهل شب عزا و غم
با گريه بر حسين به اين نذر ادا كنيم

وقتی نَباشی

وقتی نَباشی تو، بهاری دَر زمین نیست
تقویم های سال، غیر از نُقطه چین نیست
 
شبهای جمعه تا سَحر، آشفته هستم
تا عصر می گویم؛ قرارِ ما که این نیست!
 

ذکر لبانت

به حق ذکر لبانت به ربنای خودت
بخوان دعای فرج را خودت برای خودت

به فکر مردمی و هیچکس به فکرت نیست
تویی غریبهٔ دنیا ‌و آشنای خودت

یا صاحب الزمان

باز غمی در دلِ من جا گرفت
بس که سراغِ گلِ زهرا گرفت

منتظرِ روی توأم ماهِ نو
مُردم از این هجرتِ جانکاهِ تو

هر قدر که پیش تو بدهکار زیاد است
لطف و کرم توست که بسیار زیاد است

آقا نظری ،گوشه چشمی ،کرمی کن

امروز در این جمع گرفتار زیاد است

پژمردم من اینجا

نشد از چهره‌ام غم را بگیری
زِ من اندوهِ عالم را بگیری
برای رفتنم اینسو و آنسو
نشد مادر که دستم را بگیری

یا ایّها العزیز

یا ایّها العزیز! بمیرم برای تو
جانم فدای آه و دمِ های‌های تو

این روزها چه می‌کشی از داغ مادرت
ما را کشیده‌است به آتش ، رثای تو

روضه های مادرت

من نوکری که دائما سربار بوده
تو صاحبی که به من غمخوار بوده

عادت به این کردم بگویم یارم و‌حیف
خیلی تفاوت بین من تا یار بوده

دکمه بازگشت به بالا