شعر مصائب اسارت كوفه

غریب می شوم

غریب می شوم

اسیر می شوم اما ذلیل هرگز نه …
غریب می شوم اما علیل هرگز نه …

سرت سلامت اگرچه به روی نی هایی
ندیده دیده ی زینب به غیر زیبایی

اسیر عشق شده از حسین می خواند
یزید می رود اما حسین می ماند

اگر که نیست ابالفضل، من علمدارم
من از حمایت تو دست بر نمی دارم

نگاه هرزه به اهل حرم نمی افتد
علم به دوش بیفتد، علم نمی افتد

دعات دلخوشی عزت حضور من است
خیال راحت تو مایه ی غرور من است

به پای مکتب تو مانده ایم تا آخر
سرم شکسته شود هم نمی دهم معجر

بماند اینکه غمت با دلم چه ها کرده
عقیله دختر زهراست کم نیاورده

به دختران علی رو زدن نمی آید
شکستگی به من و آل من نمی آید

من آمدم که شب ناله را سحر بکنم
من آمدم که تو را جاودانه تر بکنم

ناصر دودانگه

نمایش بیشتر

اشعار مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

برای امنیت، از سرویس reCAPTCHA Google حریم خصوصی و شرایط استفاده استفاده کنید.

دکمه بازگشت به بالا