شعر شهادت حضرت زينب (س)

دلشكسته

روزی به پات غم نخورم شب نمی شود
این دلشکسته صاحبِ منصب نمی شود

سوختن به پای “شمع”،ملاک تَقَرُّب است
“پروانه” تا نسوخت مُقَرَّب نمی شود

حُر را ادب به مرتبه ی حُرّیت رساند
هرگز قفس سرای مودب نمی شود

در بارِگاه شاه،یکی جُون می شود
هر نوکری،غلامِ مُجَرَّب نمی شود

هیئت کلاس حضرت زهرا برای ماست
جز او کسی معلم مکتب نمی شود

این روضه ها ستون بنای تشیُّع است
مذهب بدون روضه که مذهب نمی شود

هرکس که صحبت از تو کند،گریه می کنم
دیوانه پیش خلق مُعَذب نمی شود

ما گریه کرده ایم ولی هیچ گریه ای
مانند گریه بر غم زینب نمی شود

قربان جسم دَرهَم شاهی که اهل دِه
هر کار می کنند مرتب نمی شود

بردیا محمدی

نمایش بیشتر

اشعار مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

برای امنیت، از سرویس reCAPTCHA Google حریم خصوصی و شرایط استفاده استفاده کنید.

دکمه بازگشت به بالا