شعر وفات حضرت زينب

دلشكسته

روزی به پات غم نخورم شب نمی شود
این دلشکسته صاحبِ منصب نمی شود

سوختن به پای “شمع”،ملاک تَقَرُّب است
“پروانه” تا نسوخت مُقَرَّب نمی شود

ما رايت الا جميلا

هفتاد و دو شهيد به صحراى زينب است
پايين نامه همه امضاى زینب است

می ميرم و دم تو مرا زنده می كند
قارى من صدات مسيحاى زینب است

سايه ي سر زينب

سايه اي مانده فقط بعد تو از خواهر تو
من فقط مانده ام و داغ تن بي سر تو

كهنه پيراهني از توست فقط مونس من
يادگاري كه دهد عطر تو و مادر تو

بغض

با لرزش این هق هق آخر
تا می‌تکانم نیمه‌جانم را …
آماده‌ام ای علت باران
بر من بباری آسمانم را

دکمه بازگشت به بالا