شعر اربعین

یادم نمیرود

آهم ، که شعله بر جگرِ غم کشیده‌ام
اشکم ، که قطره قطره به پایَت چکیده‌ام

آئینه‌ام ، که زخم ترَک خورده‌ام زِ سنگ
سروَم ، که سایبان شده قدِ خمیده‌ام

ای تلِّ خاکِ غرقِ به خونِ برادرم
باور نمیکنم به کنارت رسیده‌ام

نقشِ هزار ضربتِ دشمن گرفته‌ام
طعمِ هزار سنگِ ستم را چشیده‌ام

یادم نمیرود که در آن روز در پِی‌ات
صد بار این مسیرِ سیه را دویده‌ام

یادم نمیرود که در آن شام از تنت
صد تیغ و تیر و نیزه و خنجر کشیده‌ام

اکنون رسیده‌ام که ببوسم دوباره‌ات
آه ای گلو بریده کجایی؟ بُریده‌ام

حسن لطفی

نمایش بیشتر

اشعار مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

برای امنیت، از سرویس reCAPTCHA Google حریم خصوصی و شرایط استفاده استفاده کنید.

دکمه بازگشت به بالا