شعر ولادت اميرالمومنين (ع)

یا مرتضی علی(ع)

زبان مبهوت و قاصر از بیان نام و عنوانش
خرد در باء بسم الله شد طفل دبستانش

چنان در حیرتم از خیل القابش ! نمی دانم !؟
بخوانم شیر یزدان یا بخوانم شاه مردانش

هُوَ الاول بخوانم حضرتش را ؟ یا هُوَ الاخر ؟
عجب شأنی ! امام المتقین خوانده ست قرآنش

ولادت گاه او کعبه ، شهادت گاه او مسجد
روا باشد بخوانم خانه زادِ رب سبحانش

علیاً معدن الحکمه ، قسیمُ النار و الجَنه
بَدا بر حال آنان که رها کردند دامانش

علی صدیق الأکبر بود قبل از خلقت عالم
بگو بیهوده می کوشند نتوان کرد کتمانش

علی فاروق اعظم، اسم اعظم، بلکه بالاتر !
رجال معرفت دیدند با الله یکسانش

اگر ممسوس فی ذات خدا شد، علتی دارد
نمی گیرد پَر کاه از دهان مور وجدانش

نشانی خواستی از او بجویی خاطرت باشد
«عدالت» نام میدانش ، «شرف» نام خیابانش

به انصاف یدالهی ترازو دار عدل ست او
گدا و شاه را هم رتبه می بینی به دیوانش

وحید قاسمی

نمایش بیشتر

اشعار مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

برای امنیت، از سرویس reCAPTCHA Google حریم خصوصی و شرایط استفاده استفاده کنید.

دکمه بازگشت به بالا