شعر ولادت اميرالمومنين (ع)

یا امیرالمومنین(ع)

سر نَهم برآستانِ پادشاهِ بی بدل
آن ولی الله که باشد دست او اِذن اَجل

گفت تا در وا کنم دیر است، دیوارش شکافت
کعبه از شوقش سه روز او را گرفته در بغل

تا ابد حیدر امیرالمومنین باشد فقط
این مقام او بوَد نزد خدا روز اَزل

نور او در سجده بود و هیچ مخلوقی نبود
ساق عرش کبریا حک گشته نامش چون کُتَل

فهم یک شأن از شئونش را ندارد هیچکس
با صدای او سخن گفته خدای لم یزل

لا فتی الا علی لا سیف الا ذوالفقار
مدح او گوید خدا بابهترین ضرب المثل

بهترین ذکر عبادت یاعلی یا حیدر است
شد غلامی بر درش حی علی خیرالعمل

هر زمان لب وا کند کوه بلاغت میچکد
خطبه هایش معجزه،زانو زده پیشش غزل

حق همیشه با علی هست و علی با حق عجین
هر سخن جز این بوَد نطق و کلامی مبتذل

ذکر زنبور عسل صل علی مولا علیست
تلخیِ هر گرده گُل را نام او کرده عسل

گر چه پیغمبر ز اسرار علی چیزی نگفت
خاک پای مرتضی بر چشم ما باشد کُحَل

هرکسی جز او صدا زد یا امیرالمومنین
شد مریدِ لات وعزّی،جبت وطاغوت و هُبَل

بی ولای او نماز و معصیت باشد یکی
دشمنش قطع یقین در نطفه اش دارد خِلَل

روز خیبر بال جبریل امین همّت نمود
ورنه از جولان تیغش در زمین میشد گُسَل

ضربه شمشیر او در یوم خندق افضل است
تا قیامت انس و جن را در عبادات و عمل

مرد میدان بود و هرگز پشت بر دشمن نکرد
کافران همچون ملخ با دست او بی دست و شَل

شیر حق آید به میدان،دشمنش جای نبرد
میبرد جان را به در ،بیچاره با کشف کَفَل

نسل او کوچک بزرگش در شجاعت بی نظیر
اصغر شش ماهه و عبدالله و عباسِ یَل

مرحبا گوید علی بر ضرب شمشیر حسن
یاعلی گوید به میدان فاتح جنگ جمل

نطق افصح لال گردد در مقام مدح او
از جهالت در مقامش شعر افتد در هَچَل

تیغ آمد بین ابرو و نمازش را شکست
نوبت محراب شد او را بگیرد در بغل

پیش ایوان طلایش هر بزرگی کوچک است
ملجأ نوح است و آدم این ضریح و این محل

سیدمصطفی سیاح موسوی

نمایش بیشتر

اشعار مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

برای امنیت، از سرویس reCAPTCHA Google حریم خصوصی و شرایط استفاده استفاده کنید.

دکمه بازگشت به بالا