شعر ولادت اميرالمومنين (ع)

حیدر مدد

صبحگاهی در حریم بوتراب
مانده بودم با سوالی بی جواب

رو به ایوان گفتمش _ قرآن به دست _
یاعلی! میزان تویی یا این کتاب؟

در دلم افتاد که: قرآن بخوان
خود مشخص می‌شود قول صواب

از نبا، از آل عمران، مائده
خط به خط تا «ناس» از «ام‌الکتاب»

هرچه می‌خواندم به حیدر می‌رسید
نور می‌بارید از آن آیات ناب

آیه بعد از آیه، نورٌ بعد نور
آفتاب آمد دلیل آفتاب

مصحف نار است بی‌شک مصحفی
کز دلش بیرون نیاید بوتراب

خاک بودم پیشت افتادم به خاک
یا امیرالمومنین روحی فداک

من که سرتا پا پر از درخواستم
هر چه را دارم از این در خواستم

من غلام خانه‌زاد حیدرم
این غلامی را ز قنبر خواستم

نوکری نه، بلکه اینجا رو زدم
پادشاهی را ز نوکر خواستم

با علی دنیای خود را ساختم
هر چه را میخواست حیدر، خواستم

تا بیندازم به پای مرتضی
از خداوند علی سر خواستم

لب نیالودم به هر پیمانه‌ای
ساغر از ساقی کوثر خواستم

هر زمان در زندگی خوردم زمین
یا علی گفتم زجا برخواستم

من خدای بی علی را کافرم
از علی، الله اکبر خواستم

ای برای دین و ایمانم ملاک
یا امیرالمومنین روحی فداک

ما گرفتاریم ای جان نجف!
جان نوکرها به قربان نجف

حاضریم از زندگی‌مان بگذریم
یک سحر باشیم مهمان نجف

رزق ما هر صبح بعد از هر نماز
می رسد از سمت ایوان نجف

چترها را بسته‌ایم و دیده‌ایم
عشق را در زیر باران نجف

ما گرفتار شیاطین گشته‌ایم
رحم کن بر ما سلیمان نجف!

آرزو دارد سگ اصحاب کهف
تا شود یک روز دربان نجف

من یقین دارم که مهمان خداست
هر کسی گشته است مهمان نجف

دیده ام پروردگار خویش را
در شکوه صحن سلطان نجف

با خدا داری هزاران اشتراک
کعبه از عشق نجف شد سینه چاک
یا امیرالمومنین روحی فداک

روز خیبر بود و وقت کارزار
تیغ در دستان مرحب بی قرار

روز اول، اولی رفت و گریخت
دومی تا رفت میدان، الفرار

روز دوم می‌رود آنکس که شد
هم پیمبر عاشقش هم کردگار

نبض جنگ افتاد در دست علی
چون به دست کاردان افتاده کار

دیگر اکنون روز رزم حیدر است
خون مرحب نوش جان ذوالفقار

مرگ تنها چاره‌ی بیچاره‌ایست
که به خشم مرتضی گردد دچار

با نگاهش لشکری را زد به هم
شیر حق شمشیر میخواهد چه‌کار؟

مرگ جا می‌ماند از چشمان او
پشت پایش می‌دود گرد و غبار

فرق دارد در اُحد زخمی شدن
یا که ترجیحِ فرارِ بر قرار

فرق دارد، خواب در آغوش مرگ
یا فرار از ترسِ مُردن سوی غار

فرق ایمان علی با آن سه‌تا
فرق بین جبر بود و اختیار

این قیاس اصلا قیاس باطلی است
حضرت دریا کجا و شوره‌زار؟

هر خلافت هر زمان و هر کجا
بی علی هرگز ندارد اعتبار

گفته این را دشمنش هفتاد بار

از شما هرکس جدا شد، شد هلاک
یا امیرالمومنین روحی فداک

کیست حیدر؟ در شجاعت بی بدل
کیست مولا؟ در وفا ضرب المثل

شانه‌هایش شاهد انفاق او
شاهد جنگ آوری هایش جمل

در اذان خود شهادت می‌دهم
عشق بر حیدر بود خیرالعمل

تا ابد هم دل نخواهم کند ازین
دُرّ نایابی که دارم از ازل

تا نبینم روی ماه مرتضی
من نخواهم داد جان دست اجل

بی علی هر کار خیری هم کنی
گوییا که چک کشیدی بی محل

خسته از دنیا که باشم می‌روم
تا مرا مولا بگیرد در بغل

شیعه بودن افتخار انبیاست
من محب او که هستم لااقل!

تا تو را دارم نگردم بیمناک
یا امیرالمومنین روحی فداک

شعر وقتی وصف یار فاطمه است
واژه ها در اختیار فاطمه است

من چه گویم از علی بی فاطمه؟
از علی که بی‌قرار فاطمه است

فاطمه دار و ندار مرتضی
مرتضی دار و ندار فاطمه است

گفت «لولا فاطمه» یعنی بدان
کل خلقت بر مدار فاطمه است

هر که رو در روی ظالم ایستاد
تا قیامت در کنار فاطمه است

روز محشر هر که دنبال کسی است
چشم ما در انتظار فاطمه است

بار عشق مرتضی برداشتن
کار هر کس نیست، کار فاطمه است

عشق زهرا! لیس معشوقی سواک
یا امیرالمومنین روحی فداک

 داود رحیمی

نمایش بیشتر

اشعار مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

برای امنیت، از سرویس reCAPTCHA Google حریم خصوصی و شرایط استفاده استفاده کنید.

دکمه بازگشت به بالا