شعر میلاد حضرت صاحب الزمان (عج)
این من و این حالِ پریشانی ام
عابرِ این کوچه یِ بارانی ام
موجم و بر صخره سَری میزنم
من زِ تو لبریزم و طوفانی ام
آی جنون زود نجاتم بده
مانده در این حیرت و حیرانی ام
دست به رقص آمده ام با قلم
تا تو شدی شمعِ غزل خوانی ام
نام تو را گفتم و آتش شدم
شهر شده پُر ِزِ چراغانی ام
شهپرِ جبریل در آورده ام
شام شما هست و سَر آورده ام
بَه چه شبی عشق سحر کرده است
پشتِ درِ میکده سر کرده است
عقل اگر رفت به غارت چه باک
عشق از این کوچه گذر کرده است
آمده جبریل و زمین را خودش
با گُل و آئینه خبر کرده است
پشتِ درِ خانه یِ سادات باز
صحبتِ یک ماه پسر کرده است
بر درِ این خانه گدا قیمتیست
هرکه گدا هست نظر کرده است
قبله ای از سمتِ خدا آمده
شکر خدا صاحبِ ما آمده
مانده ام این جلوه تویی یا حسین
ای سَر و پا وقتِ تماشا حسین
این قدمِ توست که دل میبَرَد
یا که حسین آمده دنیا حسین
بر سرِ این کوچه بیا تا دَمی
شهر ببیند شده پیدا حسین
می وَزَد از گیسویِ تو بویِ سیب
ای نَفَست عطرِ حسن با حسین
تا که شبیه تو شَوَم ساخته
در دلِ من کرب و بلا را حسین
ما همه در سایه ی دِینِ توییم
تا به ابد مستِ حسین توییم
ماتِ تو گر هست کسی یک کلام
حضرتِ زهراست علیه السلام
مَجمعِ مجموعِ ائمه بیا
جلوه نما جلوه ی زهرا تمام
جلوه نما تا که ببیند زمین
تکیه به پشتت زده بیت الحرام
منتظر نعره ی تو ذوالفقار
چشم به راه تو بُوَد در نیام
بر سر ما بیرقِ تو سر بلند
بر سر ما سایه یِ تو مستدام
بانگ بزن حضرتِ صاحب عَلم
تا بدرد سینه یِ خود را حرم
وقت ظهورت که مقدر شود
وقت رَجَز خوانی حیدر شود
لرزه بیافتد به همه کائنات
حیدر کرار مکرر شود
هر که جگر داشت جگر میدَرَد
هر که سَری داشته بی سر شود
وقت تقاص از دو نفر میرسد
وای از آن نعره زمین کَر شود
پایِ رکاب تو ابوفاضل و
بوسه زنِ تیغِ تو اکبر شود
ناله یِ اَین اَلمَفَر از کارزار
میرسد از شش جهتِ ذوالفقار
کاش که همسایه ی ما میشدی
حیف تویی از همه محجور تر
حیف تو را دیدم و نشناختم
وای منم از همگان کور تر
آه که ما غایب و تو حاضری
از همه پیدا تر و مستور تر
کاش سلامت دهم و بشنوم
آمده ای از همه منصور تر
ما همه محتاجِ تو یابن الحسن
تشنه یِ امواجِ تو یابن الحسن
من به تو نزدیک تر از هر کجا
در حرمم در حرمِ کربلا
حسِ حضورت دلِ ما میبرَدَ
گوشه یِ شش گوشه و پایینِ پا
حسِ حضورت همه جا با من است
صحنِ نجف یا سحرِ سامرا
یا که به مشهد دَمِ بابُ الجواد
یا وسطِ سایه یِ ایوان طلا
در همه جا رفته ام و خوانده ام
باز به یاد تو و مولا رضا
آمدم ای شاه پناهم بده
خط امانی زِ گناهم بده
حسن لطفی