حـتی خـدا مـیان حسـینیهء غمـش
سوگند خورده است به ماه محرمش
شبهای قدر محترم و با فضیلت اند
امّـا نمی رسند به شبهای مـاتمش
حـتی خـدا مـیان حسـینیهء غمـش
سوگند خورده است به ماه محرمش
شبهای قدر محترم و با فضیلت اند
امّـا نمی رسند به شبهای مـاتمش
خالی شد از نبودن تو زیر پای من
قحط امید آمده بین صدای من
ترس همیشگیم همین است یک نفر
در خدمت نگاه تو باشد به جای من
کم کم سیاهی علمت دیده می شود
آثارخیمه های غمت دیده می شود
افتاده سینه ام به تپش های انتظار
از روی تل دل؛ حرمت دیده می شود
شاعر؟؟؟
مقصود و مراد اهل راز است علی
تفسیر بهشت دلنواز است علی
تبیین زکات سر حج روح جهاد
حیثیت روزه و نماز است علی.
آمد به جهان مبشر آزادی
مصباح هدایت بشر در وادی
رسواگر هر حکومت الحادی
سرچشمه ی معرفت امام الهادی
عباس خوش عمل
حق روز ازل کل نعم را به علی داد
بین حکما حکم حکم را به علی داد
معنای یدالله همین است و جز این نیست
کاتب که خدا بود قلم را به علی داد
پیک مجروح تو شرمنده ات اقا شده است
یار آواره ات ای یار چه تنها شده است
عرق شرم من و اشک دو چشمان من است
اگر این شهر شبیه شب دریا شده است
در سر شطرح معما می کرد
با دل عمه مدارا می کرد
فکر آن بود که می شد ای کاش
رفع آزار ز آقا می کرد
حقا که حقی و به نظرها نیاز نیست
حق را به شاید و به اگرها نیاز نیست
تو کعبه ای , طواف تو پس گردن من است
پروانه را به گرد حجرها نیاز نیست
سینی بدست بود و سر کوچه دیدمش
با پرچمی که روی نگاهم کشیدمش
“آقا کمک کنید, خدا خیرتان دهد”
او دم گرفته بود .. وَ من می شنیدمش
لباس مشکی ما را به دستمان بدهید
به ما حسینیه ی گریه را نشان بدهید
مرا که راهی بزم عزای اربابم
برای زود رسیدن کمی توان بدهید
نه دفن کردن مضمون بی کفن سخت است
نه گوش دادن الواح بی سخن سخت است
بدون دیدن تو آینه شدن مشکل
نباشد آب اگر با وضو شدن سخت است