وحید قاسمی

مرد میدان سخت

تا علی هست با نسب تر نیست
صحبت از جانشین دیگر نیست
هیچ کس با علی برابر نیست
مرد میدان سخت خیبر نیست

خورشید ولایت

درظهر غدیر تا که موسای نبی
بوسه به رخ منور هارون زد
چشمان حسودان و بخیلان عرب
از شدت غم , از حدقه بیرون زد

دخترک خانواده ی زهراست

پریوشی که غزل خوانِ مهربانی هاست
سه ساله دخترک خانواده ی زهراست

شب ولادت او روز مرگ نومیدی
شروع لحظه ی تحویلِ سالِ خورشیدی

بغض نگاه

تنها چرا نشسته مگر گریه می‌کند؟
چون شمع شعله‌ور به نظر گریه می‌کند

از مردم مدینه شنیدم که روزها
می‌آید و ز داغ پسر گریه می‌کند

مجلس ختم

در خانه مانده عطر خوش ربنای تو
امروز زنده ام به هوایِ دعای تو

همسایه ها به مجلس ختمت نیامدند
من بودم و همین دو سه تا بچه های تو

شعر فاطمیه

« زبانحال حضرت زهرا سلام الله علیها»

راضی به هر قضایِ خدا می روی علی
چون نوح سمتِ موج بلا می روی علی

دارم به فتحِ خیبر تو فکر می کنم
با دستهای بسته کجا می روی علی؟

حسنی زاده

آمده عشق را کند اثبات
مردی از خانواده ی سادات

حسنی زاده ای جلیل القدر
ساقیِ باده ای جلیل القدر

یادم نرفته

پیری زمین گیرم, صبوری ناخوش احوال
حس می کنم افتاده ام از شیبِ گودال

یادم نرفته ذوالجناح بی سوارت
یادم نرفته دختران بی قرارت

بــا کــاروان نیــزه

بــا کــاروان نیــزه ســفـر می کـنم پدر

با طعنه های حرمله سـر می کـنم پدر

مانـنـد خـواهـران خـودم روی نـاقـه ها

در پیش سنگ سینه سپر می کنم پدر

سپاه زینب کبری

تا صوت قرآن از لب آنها می آید
کفر تمام نیزه ها بالا می آید

دجال های کوفه در حالِ فرارند
دارد سپاه زینب کبری می آید

پیوندتان مبارک

یک مرد وزن مکمل هم در کنار هم
آیینه وار هـر دو یشان بی قرار هم

مـعنای اصـلی لغت خانـواده انـــد
مست نگاه یک دلی و می گسار هم

شعر سالروز ازدواج حضرت علی(ع) و حضرت زهرا (س)

فضایِ شهر مدینه دوباره عرفانیست
نماز پنجره هایش چه قدر روحانیست!

مگر چه عید بزرگی رسیده که امشب!
در آسمان و فلک جشن نور افشانیست

دکمه بازگشت به بالا