شعر ولادت حضرت معصومه (س)

تاجی از آفتاب

تاجی از آفتاب

تاجی از آفتاب سر قم گذاشتند

نوری ز عشق در دل مردم گذاشتند

بانو! تو آمدی: سر هر سفره ی تهی

سیب گلاب و سبزه و گندم گذاشتند

باران گرفت و عطر هزاران گل انار

روی لب کویر تبسّم گذاشتند

از برکت قدوم شما شوره زارها

رودی شدند و سر به تلاطم گذاشتند

این شهر را به عشق شما شهر اهل بیت

شهر ستارگان زمین … قم گذاشتند

اینجا برای چیدن یک خوشه یاد تو

هر گوشه از حریم تو را خم گذاشتند

دستان مهربان تو را آسمانیان

بر شانه های خسته ی مردم گذاشتند

هر کس مقیم شهر تو شد در پیاله اش

یک جرعه آفتاب و ترنّم گذاشتند

مریم سقلاطونی

نمایش بیشتر

اشعار مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

برای امنیت، از سرویس reCAPTCHA Google حریم خصوصی و شرایط استفاده استفاده کنید.

دکمه بازگشت به بالا