شعر ولادت حضرت عباس (ع)

بابُ الحوائج

هر درد را کرده دوا بابُ الحوائج
پُر باشد از صدق و صفا بابُ الحوائج
رد کردن از کاشانه اش امکان ندارد
از بسکه می ریزد عطا بابُ الحوائج

جانم ابالفضل(ع)

تا می شود ز چشمه ی توحید جو گرفت
از دست هر کسی که نباید سبو گرفت

تو آبی و به آب تو را احتیاج نیست
پس این فرات بود که با تو وضو گرفت

یا قمرالعشیره

زمین و آسمان را گرم یا قدوس و یا هو کرد
همینکه صحبت از زیبایی آن چشم و ابرو کرد

خدا وقتی بنا بود از رخ خود پرده بردارد
علی را آفرید و مرتضی عباس را رو کرد

گوهر حیدر

گوهر حیدر، گوهر آورده است
جلوه ی قرص قمر آورده است
روی دو دستش پسر آورده است
ام بنین شیر نر آورده است

یا کاشف الکرب عن وجه الحسین(ع)

رسیدی روزِ اول؛ روز آخر را نشان دادی
برای علتِ خَلقت؛ برادر را نشان دادی

ادب تا خلق شد؛ افتاد روی دستِ استادش
برای بوسه خاکِ پای مادر را نشان دادی

سقای کربلا

شب جنون‌شب لیلی شب خداوند است
شب ارادت و خم گشتن دماوند است
شبی که عطر وجودش ز عشق آکنده ست
شبی که روی لب بوتراب لبخند است

ابوفاضل(ع)

قسمت شده تا که قدم در جاده بردارم
تسبیح و مهر تربت و سجاده بردارم

قرآن تلاوت میکنم با این لب تشنه
تا رزق هایی که شده آماده بردارم

دریا دل ابوفاضل

شبیه حیدر کرار دریا دل ابوفاضل
که با هر ضرب تیغش فتح شد حاصل ابوفاضل

کسی که خنده‌اش آئینه‌ی آیات رحمت بود
و با خشمش عذابی سخت شد نازل، ابوفاضل

شیرافکنِ قبیله‌ی آلِ علی

سیمرغ در غبارِ خودش ایستاده است
خورشید در مدارِ خودش ایستاده است

غرق ادب تمامِ جهان کوچک و بزرگ
هر قُله در دیارِ خودش ایستاده است

یا ابالفضل(ع)

قطره ای اشک بهنگام سحر میریزم
واژه ها را همه در پای قمر میریزم

چه کسی واژه به تقدیس صنوبر دارد
غزلی پیشکش این دو برادر دارد

یا قمرالعشیره

ابتدای راه میگویم حسین
با دلی آگاه میگویم حسین
بعد بسم الله میگویم حسین
چهارم این ماه میگویم حسین

یا ابالفضل

شب عشق است و از بالا گلی روی زمین آمد
رکاب عشق را آذین نمودند و نگین آمد

فقط حیدر امیرالمؤمنین باشد ولی امشب
علی رخساره ای بر دامن ام البنین آمد

دکمه بازگشت به بالا