شعرمن باز در امواج بلا می گرید
قلم از حال بد مردم ما می گرید
نقد تندی دلش از نوع عدالت دارد
گله از سفره ی خالی جماعت دارد
شعرمن باز در امواج بلا می گرید
قلم از حال بد مردم ما می گرید
نقد تندی دلش از نوع عدالت دارد
گله از سفره ی خالی جماعت دارد
یادم میاد قدیما، رو طاقچه خونمون
یه قاب عکس خوشکل از بابای مهربون
بابای پهلونم قوی و کشتی گیره
روی تشک حریفو ، همیشه زیر میگیره
تقدیم به شهید مدافع حرم مصطفی صدر زاده ( سیدابراهیم)
آهای آهای جوونا
مهربونای این شهر
میخام بگم براتون
از آدمای این شهر
خوش است لالهی آغاز سررسید شدن
شهید اول صدسالهی جدید شدن
چنان که داد به تو رخصت شهادت را
مباد از کرم شاه ناامید شدن
هرکس به ما رویی نشان داده است و دنیا نه
با هرکسی تو خوب تا کردی و با ما نه
شال سیاه و اشک چشم و گریه و زاری
سهم سیه پوشان عاشق گشت، اما نه!
امروز که دنیا شده مغلوب سیاهی
پا پس نکشیم از درِ این خانه الهی
عمری است که دنیای همه سینه زنان را
گردانده خود شاه ، به یک گوشه نگاهی
هرگز نمیگویم که اینها نامسلمانند
یا اینکه چیزی از مسلمانی نمی دانند
اما کسانی که به اشکِ روضه خندیدند
روز قیامت از گناه خویش گریانند
قدیم وقت گرفتاری و بلا مردم
کنار منبر روضه نماز میخواندند
تمامِ سال فقط ظهر روز عاشورا
دو جمله روضه ی باز از ریاض میخواندند
خدا یک روز اگر در کالبد شکل بشر میشد
پدر میشد پدر میشد پدر میشد پدر میشد
زمان خلقتش تلفیق کردند آب و آتش را
محبت های مادر در ابهت ضربدر میشد
پیر با عشق علی میل جوانی میکند
بعد از آن هم دم به دم لعنت به ثانی میکند
هرکجا مدح علی گفتند زهرا آمده
کار مجلس را همیشه شخص بانی میکند
شیطان بزرگ، شیطنت کرده
با دین خدا مخالفت کرده
با بغض بگو که بشنود مکرون
نقّاش فرانسوی غلط کرده
از وهم و خیال خام خود خرسندی؟
پابر دم شیر می نهی می خندی؟
ای صاحب نشریه ی شارلی ابدو
با دست خودت گور خودت را کندی