شعر عيد غدير خم

فقط حیدر امیرالمومنین است

مرا به غیر شما با کسی که کاری نیست
غریب و بی کسم و جز تو هیچ یاری نیست

قرار بود که اصلا فمن یمت یرنی…
مرا بکش که مرا طاقت و قراری نیست

علی مرتضی (ع)

او را اگرچه در زمین دیدند و خاکی است
باید خدا باشی بفهمی مرتضا کیست؟

اینکه شدیم انسان به لطف بوتراب است
آدم غبار روی این دامان خاکی است

دلبر و دلدار

هم دلبر و دلاور و دلدار مرتضی
هم سرور و سر آمد و سردار مرتضی

هم دیده ایست درّ و گهر بار مرتضی
هم سینه ایست مخزنِ اسرار مرتضی

آقای من

اگر روزی شوم قربانی اش ، عیدم چنین باشد
گمانم حرف من هم ، خواهش روح الامین باشد

فقط مختصِّ آدم نه ، ولایت دارد آقا بر
هر آنچه در سماوات و هر آنچه در زمین باشد

یاعلی

یاعلی، ای همه دلداده ی “فی ذاتِ الله”
ای فروشنده ی جان، در رهِ “مَرضاتِ الله”

ایکه معروف به “اِعلای کلامُ اللهی”
حضرتِ حیدرِ کرارِ “سلامُ اللهی”

عید آمده

صبحدم باغ غزلخوان شد و عید آمده است
مژده ای اهلِ ولا عیدِ سعید آمده است
باز از عرشِ خدا بانگِ نوید آمده است
که به پیغمبرِ ما یارو مرید آمده است

گدایی بر سر کوی علی

شکر حق هستم گدایی بر سر کوی علی
دوست دارم هر چه را که می دهد بوی علی
باز کردم من زبان با نام دلجوی علی
آمدم دنیا به عشق دیدن روی علی

محوِ ایوان طلایت

با نگاهِ تو محال است که «مشکل» باشد
عشق «آسان» شده تا لذّتِ کامل باشد

هدف از خلقتِ پر برکتِ تو یعنی دین؛
مصلحت نیست که با غیر تو کامل باشد

حیدری ام

خشکسالیم ، دم از بارشِ باران بزنید
سربه احوالِ دل بی سر و سامان بزنید
عرش را کرده چراغان و دف آماده کنید
شبِ غم سرشده با شورِ دو چندان بزنید

سلطان جهان

تو سلیمانی و سلطان جهان ، موریم ما
هم به تو نزدیک و هم از چشم تو دوریم ما

ذره ای ناچیز بین کهکشان ظلمتیم
در به در دنبال خورشیدیم بی نوریم ما

ایوان نجف

چون درخت پسته که در خاک رفسنجان طلاست
در نجف وقتی بنوشی چایی گیلان طلاست

گرچه درجام طلا،دور ازتو خواهد شد نجس
برضریح تو ولی انگور آویزان طلاست

أَشْهَدُ أَنَّ علی ولی الله

دست در دست تو دادیم و جهان شکل گرفت
حرکت کرد زمین بعد زمان شکل گرفت

مُژه ات تیر کجی بود و برای پرتاب
چونکه ابروی تو خم گشت کمان شکل گرفت

دکمه بازگشت به بالا