شعر ولادت امام باقر (ع)

ولی الله آمد

پهن شد سفره ی رحمت ، ولی الله آمد
آب و آیینه بیارید شهنشاه آمد
خیره شد چشم فلک ، ماه تر از ماه آمد
اولین مژده ماه رجب از راه آمد

پدر علم

جلوه می‌بارد از جمالِ علی
جذبه می‌جوشد از جلالِ علی

همه خیراتِ آسمان و زمین
نوشِ جانِ علی و آلِ علی

طلوع بهار

امشب میان گریه و لبخند خود گمم
سرشار از طلوع بهار تبسمم

دریایم و طپیده به لبهام نبض موج

تا آسمان رسیده شعور تلاطمم

یا باقرالعلوم

پـر از سـتــارهٔ دانــش شـد آسـمــان دلـت
تـمـام علـم نـهـفـتــه‌ســت در مـیــان دلت

به محضر تو همه هسته‌های علم شکافت
خـــرد چـو گــوهــر دریــای بی‌کـران دلت

یا باقرالعلوم

روشن جهان ز نام تو یا باقرالعلوم
نشناخت کس مقام تو یا باقرالعلوم
هستیم ما غلام تو یا باقرالعلوم
مؤمن به هر کلام تو یا باقرالعلوم
عمری ست درس عشق در این خانه خوانده ایم
نور کلام توست اگر شیعه مانده ایم

شيدايي

خواهم امشب باز شيدايي كنم
از در رحمت تمنايي كنم
تا شوم دور از تمام هر چه زشت
سير، در گلزار زيبايي كنم

یا باقرالعلوم

مولای هر سرا تویی یا باقرالعلوم
از نسل هل اتی تویی یا باقرالعلوم

یک جلوه ات به ظاهر و باطن بیانگر است
پیدای هر کجا تویی یا باقرالعلوم

یا محمد باقر(ع)

آنکه بر چشمان ما پیراهنی گلفام داد
ذره تا خورشید گردد شبنمی انعام داد
اشک را از باده ساقی کوثر آفرید
در ضیافت خانه‌اش هر دیده ای را جام داد

عطر عشق

رحمت گرفته است تمام مدینه را
پرکرده عطر عشق مشام مدینه را

ازخانه ی محبت سجاد وفاطمه
نوری احاطه کرده تمام مدینه را

آقای عشق

می نویسم نامِ زیبایِ تو را«آقای عشق»
چون غباری می شوم پایِ تو را آقای عشق

قد کشیدی مثل یک سروی به باغِ اهل بیت
ای بنازم قدّ و بالایِ تو را آقای عشق

نوری آمد

نوری آمد وجودِ من گُم شد
چشم هایم پُر از تلاطُم شد
شُرشُرِ اشک روی گونه ی من
شُد سرازیر و قدرِ یک خُم شد

قال الباقر

باطنش هر لحظه در روی محمّد ظاهر است
در امام غایب این عصر،علمش حاضر است

مادر از نسل حسن،بابایش از نسل حسین
خلقتی اینگونه در بین خلایق نادر است

دکمه بازگشت به بالا